از بلوکات ولایت قوچان خراسان دارای 132 قریه. (از جغرافیای سیاسی کیهان). نام یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان مشهد با 130 آبادی و 37490 تن جمعیت. محصول عمده آن غلات و چغندر و پنبه و بنشن و انواع میوه وصنایع دستی زنان قالیچه و کرباس بافی است. حدود، ازشمال به دهستان تبادکان - از جنوب به دهستان پایین ولایت - از خاور به کوه قره داغ - از باختر به دهستان شاندیز محدود است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
از بلوکات ولایت قوچان خراسان دارای 132 قریه. (از جغرافیای سیاسی کیهان). نام یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان مشهد با 130 آبادی و 37490 تن جمعیت. محصول عمده آن غلات و چغندر و پنبه و بنشن و انواع میوه وصنایع دستی زنان قالیچه و کرباس بافی است. حدود، ازشمال به دهستان تبادکان - از جنوب به دهستان پایین ولایت - از خاور به کوه قره داغ - از باختر به دهستان شاندیز محدود است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
نام یکی از دهستانهای بخش تربت جام شهرستان مشهد با 51 آبادی و جمعاً22630 تن جمعیت که همه آبادیها در اطراف تربت جام قرار دارند، این دهستان محدود است از شمال به دهستان پایین جام، از باختر به کوه یزک و بخش طیبات، از خاور به کوه شاه نشین، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
نام یکی از دهستانهای بخش تربت جام شهرستان مشهد با 51 آبادی و جمعاً22630 تن جمعیت که همه آبادیها در اطراف تربت جام قرار دارند، این دهستان محدود است از شمال به دهستان پایین جام، از باختر به کوه یزک و بخش طیبات، از خاور به کوه شاه نشین، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
میان پا. میان پاچه. (ناظم الاطباء). رجوع به میان پا شود، آلت مردی. آلت رجولیت. شرم مرد. (یادداشت مؤلف) : تا سیم بود، بود میان پایشان چو سیم دادیم سیم و کرد میان پای فی البطون. سوزنی. ، دبر. (یادداشت مؤلف) : تا سیم بود، بود میان پایشان چو سیم دادیم سیم و کرد میان پای فی البطون. سوزنی. ، شرم زن. شیب زن. فرج. شرم. قبل. مقابل دبر. (یادداشت مؤلف) : به بذله گفت به داماد هرچه خواهی هست در آستین میان پای دخترش تیار. حکیم شفائی. ، زیرجامه. (آنندراج)
میان پا. میان پاچه. (ناظم الاطباء). رجوع به میان پا شود، آلت مردی. آلت رجولیت. شرم مرد. (یادداشت مؤلف) : تا سیم بود، بود میان پایشان چو سیم دادیم سیم و کرد میان پای فی البطون. سوزنی. ، دبر. (یادداشت مؤلف) : تا سیم بود، بود میان پایشان چو سیم دادیم سیم و کرد میان پای فی البطون. سوزنی. ، شرم زن. شیب زن. فرج. شرم. قبل. مقابل دبر. (یادداشت مؤلف) : به بذله گفت به داماد هرچه خواهی هست در آستین میان پای دخترش تیار. حکیم شفائی. ، زیرجامه. (آنندراج)
وسط هر پا، وسط دو پا. میان ران، میان پاچه. میان پای. ملتقای دو پا از سوی تنه، کودک رسوا و بی آبرو، آلت رجولیت. (ناظم الاطباء) ، شرم زن. (آنندراج) : نیم شمعیش در میان پا کرد. سعدی. و رجوع به میان پای شود، شلوار. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
وسط هر پا، وسط دو پا. میان ران، میان پاچه. میان پای. ملتقای دو پا از سوی تنه، کودک رسوا و بی آبرو، آلت رجولیت. (ناظم الاطباء) ، شرم زن. (آنندراج) : نیم شمعیش در میان پا کرد. سعدی. و رجوع به میان پای شود، شلوار. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد، واقع در 7هزارگزی باختر ماسور با 300 تن سکنه. آب آن از چاه و رود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد، واقع در 7هزارگزی باختر ماسور با 300 تن سکنه. آب آن از چاه و رود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
مرکز، وسط، کنایه است از مرکز زمین، و قدما معتقد بودند کعبه مرکز زمین است: کعبه همچون شاه زنبوران میانجا معتکف عالمی گردش چو زنبوران غریوان آمده، خاقانی
مرکز، وسط، کنایه است از مرکز زمین، و قدما معتقد بودند کعبه مرکز زمین است: کعبه همچون شاه زنبوران میانجا معتکف عالمی گردش چو زنبوران غریوان آمده، خاقانی